نسبتِ کافی و کفایت با هم
این دو واژه در متون کهن—از شعر تا تاریخ بیهقی
به سه شکل کنار هم میآیند:
گاهی هممعنیاند. یعنی بس بودن و شایسته بودن یکی میشود.
گاهی مکمل هماند. کافی، مقدار را نشان میدهد؛
کفایت، کیفیت را.
گاهی از هم جدا میشوند. چیزی میتواند کافی باشد، اما کفایت نداشته باشد.
و انسانی میتواند کفایت داشته باشد، حتی اگر «کافی» به نظر نرسد.
در بیت مسعود سعد
«باده همهٔ کافیانِ عالم
بر یادِ کفایتِ تو خوردند»
یعنی شاعر میگوید:
کمال تو چنان است که حتی کاملانِ جهان هم
در برابرش به ستایش و سرمستی میرسند.
جمعبندی
در فارسی، کافی یعنی بس بودن،
و کفایت یعنی شایسته بودن.
گاه این دو یکی میشوند،
گاه مکمل هماند،
و گاه فاصلهٔ میانشان،
معنایی تازه میسازد