اینجا غنچهها نمیشکفند،
ابرها نمیبارند،
خورشید نمیتابد،
ستارهها نور نمیپاشند.
پرندهها غمگیناند و پرواز نمیکنند.
غم، لانه کرده است
و شادی کوچ کرده.
کلمات همآوا نمیشوند.
آدمها نه میرقصند، نه میخندند.
اینجا پنجرهای نیست.
روزها نمیگذرند… نمیگذرند!
کجاست روزهایی که دوستشان داشتیم؟
کجاست روزهایی که چشمبهراهشان بودیم؟
میترسم نامش را بر زبان بیاورم؛
آن که بیش از همهچیز دوستش داریم… کجاست؟
بیتو، روزها تاب نمیآورند.
مریم سلیمانی