ث
نگاهی به مفهوم «سازگاری لذتگرایانه» و راههایی برای رسیدن به شادی پایدار
چرا با وجود رسیدن به خواستههایمان، آنقدرها که باید، شاد نیستیم؟
آیا تا بهحال برای رسیدن به چیزی تلاش کردهای—مثلاً خانهای بهتر، گوشی جدید یا موفقیت شغلی—و بعد از رسیدن به آن، متوجه شدهای که شادیات فقط برای مدتی کوتاه دوام داشته؟ اگر این تجربه برایت آشناست، تو تنها نیستی. روانشناسان این پدیده را «سازگاری لذتگرایانه» یا «تردمیل لذتگرایانه» مینامند؛ حالتی که در آن، خیلی زود به چیزهای خوب عادت میکنیم و باز به همان سطح قبلی از شادی برمیگردیم.
در این مقاله، با زبانی ساده و ملموس، به بررسی این مفهوم میپردازم و راههایی را معرفی میکنم که میتوانند به ما کمک کنند شادیهای پایدارتر و عمیقتری را تجربه کنیم.
سازگاری لذتگرایانه یعنی چه؟
تصور کن روی یک تردمیل در حال دویدن هستی. هرچقدر هم تلاش کنی، از جایت جلوتر نمیروی. این استعاره دقیقاً توصیف میکند که در مسیر شادی چگونه عمل میکنیم: مدام دنبال چیزهایی هستیم که فکر میکنیم خوشحالمان میکنند، اما وقتی به آنها میرسیم، فقط برای مدتی کوتاه خوشحال میشویم. بعد، همهچیز برایمان عادی میشود و باز همان حس همیشگی را داریم.
این پدیده درباره همه چیز صدق میکند—از لذت بردن از یک بستنی تا یک رابطه یا موفقیت شغلی
لذتگرایی با سازگاری لذتگرایانه چه فرقی دارد؟
لذتگرایی یک دیدگاه فلسفی است که میگوید هدف زندگی باید تجربه لذت و پرهیز از درد باشد. اما سازگاری لذتگرایانه یک واقعیت روانشناسی است: مغز ما به هر چیزی که بارها تکرار شود، عادت میکند؛ حتی اگر خوشایند باشد.
برای مثال: اولین گاز از کیک شکلاتی فوقالعاده است، اما گاز سوم یا چهارم دیگر آن حس جادویی را ندارد. این یعنی مغزت دارد عادت میکند و لذت کاهش مییابد.
سهم ما در شادیمان چقدر است؟ براساس پژوهشهای روانشناس سونیا لیوبومیرسکی:
٪۵۰ شادی ما از ژنتیک میآید؛ یعنی خُلق پایهای ما.
٪۱۰ به شرایط بیرونی مثل شغل، درآمد، یا محل زندگی مربوط است.
و ۴۰٪ باقیمانده به خود ما بستگی دارد! به انتخابهای ما، عادتها، افکار و نگاهمان به زندگی.
یعنی دستکم ۴۰ درصد از شادی در اختیار خود ماست؛ و این خبر خوبی است.
لذت در برابر رضایت: کدامیک ماندگارتر است؟ مارتین سلیگمن، یکی از چهرههای برجسته روانشناسی مثبت، میان دو نوع تجربه تمایز قائل میشود:
۱. لذتها:
مثل خوردن غذای محبوب، دیدن فیلم موردعلاقه یا خریدن چیزی که مدتها منتظرش بودی. این تجربهها فوریاند و سریع هم از بین میروند.
۲_رضایتها:
کارهایی عمیقتر که نیاز به تمرکز و زمان دارند—مثل نوشتن، نواختن موسیقی، یاد گرفتن چیزی جدید، یا کمک به دیگران. این تجربهها ممکن است در لحظه خیلی هیجانانگیز نباشند، اما احساس رضایت درونی و ماندگارتری به ما میدهند.
وقتی انرژی نداریم، لذتهای کوچک نجاتمان میدهند
درست است که رضایتها ماندگارترند، اما گاهی خستهایم، دلزدهایم یا توان زیادی نداریم. در این مواقع، لذتهای کوچک مثل یک فنجان قهوه، قدم زدن در هوای خنک، یا یک موسیقی دلنشین میتواند حالمان را بهتر کند. این لذتها ضربهگیر خوبی برای استرسهای روزمرهاند.
معنای زندگی، فراتر از لذت
گاهی کارهایی انجام میدهیم که سخت و وقتگیرند اما عمیقاً برایمان معنا دارند: مثلاً کمک به کسی، مشارکت در کاری داوطلبانه یا مراقبت از طبیعت. این تجربهها شاید همیشه خوشایند نباشند، اما حس «معناداری» میآورند؛ چیزی فراتر از شادی زودگذر.
چطور از دام تردمیل لذتگرایانه خارج شویم؟
اگرچه نمیتوانیم بهطور کامل جلوی سازگاری لذتگرایانه را بگیریم، اما میتوانیم سرعتش را کم کنیم:
تجربههای جدید بساز؛ چیزهای تازه ذهن را فعال نگه میدارند.
قدر چیزهای کوچک را بدان؛ تمرین شکرگزاری کمک میکند شادیها دیرتر عادی شوند.
در لحظه زندگی کن؛ وقتی حضور کامل داری، لذتها عمیقتر حس میشوند.
به جای خرید، تجربه هدیه بده؛ سفر، یادگیری یا وقتگذرانی با عزیزان ماندگارتر از اشیاء هستند.
کارهای معنادار انجام بده؛ چون فراتر از لذت، به تو حس بودن و ارزش میدهند.
و در پایان…
شادی چیزی نیست که در مقصدی دور منتظر ما باشد؛ بلکه در مسیر، در لحظهلحظه زندگی نهفته است.
شاید راز واقعی شادی، نه در تلاش برای بیشتر داشتن، بلکه در آموختنِ هنر دیدنِ همان چیزهای سادهای باشد که همین حالا داریم.
مریم سلیمانی
منبع:
الیزابت اسکات، دکترا
بررسی شده توسط دکتر ریچل گلدم