• maryamsoleymani170@yahoo.com

تقدیر

  • خانه
  • >
  • نوشته‌ها
  • >
  • نوشته‌ها
  • >
  • داستان
  • >
  • داستان کوتاه
  • >
  • تقدیر
3 آگوست 2024
261
مریم سلیمانی
داستان کوتاه
0

دست دخترش در دستش بود. من اینجور فکر می‌کنم. شاید دخترش باشد. چشم‌های دختربچه به اورفته بود. خیلی شبیه به او بود.‌ شمرده وآرام قدم برمی‌داشت به مغازه رفت. از ترس اینکه مرا نبیند، گوشه‌ای ایستادم و منتظر ماندم. از مغازه بیرون آمدند. دخترش لواشکی را لیس می‌زد. دیگر مطمئن شدم دخترِ خودش است.
به خودش رفته است. سوار ماشین شد.
باعجله سوار ماشین شدم و با فاصله تعقیبش کردم. خدا کند مرا نبیند. در یک خیابان فرعی پیچید و وارد پارکینگ یک ساختمان شد.
ده دقیقه صبر کردم. دل رفتن نداشتم. دلم میخواست زنگ تمام واحد‌ها را بزنم. بلکه صدایش را بشنوم.
فردا ساعت هفت‌ونیم صبح نزدیک آن ساختمان منتظر ماندم. همسرش چی؟اگر ..  چه فرقی می‌کند. من نمی‌خواهم مزاحمتی برای او داشته باشم. فقط می‌خواهم اورا ببینم.
از دیروز حالم عوض شده است. نمی‌دانم تقدیر چطور دوباره او را سر راه من گذاشت.
ساعت هشت‌ونیم با ماشین بیرون آمد. دخترش از پنجره ساختمان صدا زد :مامان مامان وایستا!
دختر بچه عروسک میمون بغل بیرون آمد و گفت: مامان گوشیت.
دنبالش حرکت کردم. در تقاطع چهاراه پشت چراغ قرمز ایستاد. کنار ماشینش آمدم. باعینک و کلاهی که داشتم مطمئن شدم مرا نمی‌شناسد.
گفتم: ببخشید خانوم خیابان امید شمالی کدام است؟
گفت: سواد که داری عینکت را بردار تابلو را بخوان.
گفتم: ممنون ببخشید قصد مزاحمت نداشتم
گفت: بله شما را خوب می‌شناسم
چراغ سبز شد. و حرکت کرد.

مریم سلیمانی

برچسب ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    آخرین دیدگاه‌ها

    1. مریم سلیمانی در آیا می‌دانید کلمات جان دارند؟
    2. هستی در آیا می‌دانید کلمات جان دارند؟
    3. مریم سلیمانی در مجازی ولی واقعی
    4. مریم سلیمانی در زُرمان (Zurvān)
    5. اسی جون در مجازی ولی واقعی

    نوشته‌های تازه

    • خنگی‌هایی که دوست‌شان داشتم
    • ادیت اگر/ راهنمایی برای چگونگی کنار آمدن با زخم‌های روانی ناشی از جنگ و خشونت
    • «رقصِ واریاسیونِ عشق»
    • این‌ها چیزهای کمی نیستند
    • عزیزِ جانم، کجایی؟

    دسته‌ها

    • آموخته‌های من برای نوشتن
    • آموخته‌های من در روانشناسی
    • بلاگ
    • داستان
    • داستان کوتاه
    • نامه‌های خیالی
    • نقل قول‌های الهام بخش
    • نوشته ادبی
    • نوشته‌ها

نوشتن و مطالعه آگاهانه

در این سایت، مجموعه‌ای از آموزش‌های نوشتن، روانشناسی، داستان کوتاه، مقاله، خاطره و شعر را خواهید یافت. هر مطلب در اینجا برای رشد فکری و الهام‌بخشی به شما طراحی شده تا به دنیای نویسندگی و تفکر آگاهانه نزدیک‌تر شوید.

دسترسی سریع

  • درباره من
  • درباره من

خنگی‌هایی که دوست‌شان داشتم
  • 17 , نوامبر , 2025
ادیت اگر/ راهنمایی برای چگونگی کنار آمدن با زخم‌های روانی ناشی از جنگ و خشونت
  • 16 , نوامبر , 2025

  • درباره من
  • درباره من