هرکلمهای به ذهنتان میآید، بنویسید. همینطور ادامه دهید. مثلا، میبوسم/میدانم/ میگذارم/دلبسته/ وابسته/دلنشین/دلسوز/دلدار/دیدار …….
میتوانیم به صورت جمله بنویسید:
هر روز ۱ جمله تا ۱۰۰ جمله .
۱_ من به گلهای خانه رسیدگی کردم.
۲_ نوشتن در هر روز خود نوعی رواندرمانی است.
۳_ من نوشتن را به عادت خوب تبدیل میکنم.
۴_ امروز از خداوند بابت هرآنچه در زندگی دارم،سپاسگزارم……..
کلمه ها تبدیل به جمله میشوند.
جمله ها تبدیل به پاراگراف میشوند.
پاراگرافها تبدیل به متن و کتاب میشوند.
ایده پردازی
نویسنده برای نوشتن داستان به ایده نیاز دارد. یک نویسنده نگاه پرسشگرانه به اطراف دارد. شنونده خوبی میشود. بیننده خوبی میشود. و هرچیزی برایش پرسشی ایجاد میکند. نویسنده میتواند به سوالها با تخیل خودش جواب بدهد. نیازی نیست جواب به این سوالها واقعی باشند. داستانها بیشتر خیال است. تخیلی که توسط نویسنده جوری نوشته شده است که برای خواننده باورپذیر است. از دل همین دقتها و پرسشها جرقهای به ذهنش میرسد. در همان جرقه ایدهای به سراغش میآید. ایده ها جرقه هستند. باید در دفتر یا هرجایی سریع ثبت کنید. ایدهها زود فراموش میشوند. شاید ساعتی بعد دقیقن یادتان نیاید چه ایده نابی به ذهنتان رسیده بود. ایدهها را بنویسید. میتوانید هر زمان که دوست داشتید آنها را به داستان تبدیل کنید.
ایدههایی برای داستان مناسب است که قابل گسترش باشد. با آن ایده بتوان داستانی را شروع و تمام کنید. خیلی از ایدهها جذاب هستند. ولی سخت میتوان با آن داستانی را نوشت.
ما میتوانیم داستانی از آدمهای معمولی بنویسیم. اما جوری روایت کنیم که برای خواننده کشش دارد و یا از خواندن آن لذت میبرد.
هر اتفاقی میتواند، یه ایده برای نوشتن باشد.
وقتی فیلمی میبینید و یک سکانس از فیلم شما را تحت تاثیر قرار میدهد. چه دریافت کردی؟همان را بنویس.
وقتی به جشن یا مهمانی یا خیابان میروید.
چه چیزی توجه شما را جلب کرد، و برای شما جالب بود؟ همان را بنویسید.
شما پنج حس دارید. میتوانید از هرکدام بنویسید.
چه بویی امروز حس خوبی به شما داد؟
قهوه/ گل
می توانید احساس آن لحظه را بنویسید.
از ترس بنویسید.
از تخیلاتتان بنویسبد.
از الهاماتتان بنویسید.
از عاشقانههایتان بنویسید.
فرق نویسنده با دیگران همین است. همه حس میکنند و نویسنده حس را مینویسد.
مریم سلیمانی