نثر وزن و قافیه ندارد. نوشتن درباره تاریخ ،فلسفه، خاطره، داستان، مقاله ، غیر داستانی همه نثر خودشان را دارند. نویسنده با نثر و سبک خودش مینویسد. نثر ادبی، نثر روایی، نثر خیالی، نثر عامیانه ، همه نثرهاییست که نویسنده انتخاب میکند. نثرمعرف زبان است. نباید زبان را محدود کرد. چه اشکالی دارد یک نفر نثر متفاوتی داشته باشد. امروزه رباط به خوبی میتواتد فارسی بنویسد. از فارسی زبان هم بهتر. اما آیا رباط میتواند به لحن عامیانه و متفاوت و احساسهای متفاوت بنویسید. میگویند نثر معیار قابل درک است. اما درک هم نسبی است.
نثر نارایج نثریاست، بین نثر معیار و نثر افراط( ادا اطفار )
(نقل به مضمون) استاد شاهین کلانتری: “یک ننثر نارایج خوب نثریست که نه در بند نثر معیار میمونه و نه به دام افراط (ادا اطفار)میفته. سلامت نثر معیار و اخلاقیت نثر افراط را دارد.”
خیلی از نویسندگان نسبت به یک نثر و یک نویسنده تعصب دارند. نویسندهای که نثر معیار ننویسد یا عامیانه یا کوچه بازاری از لحن زبان روزمره مردم مینویسد قبول ندارند. من به هیچ عنوان تعصب در نویسنده و نثر نویسندهای را نمیپذیرم.
خیلیها فقط میگویند صادق هدایت ،گلشیری، ساعدی، چوبک ، معروفی ونویسندگان در این سطح که بسیارند. ما اعتقاد دارم مافیا همه جا هست. در نویسندگی و ناشران هم هست. ما بسیار نویسندگان کاربلد و خلاق گمنام داریم. نمیشود که فقط از نویسندگان و کتابهای پنجاه سال پیش خواند. البته که آثار مهم و ارزشمندی هستند. ولی تمام ادبیات ایران نیستند.
یکی از راههای نوشتن نثر نارایج خوب و جمله قصار و رسیدن به ایدهای جذاب این است که:
سی جمله قصار بنویسیم. به زبان نارایج بنویسیم. بی وقفه بنویسیم. از آن سی جمله یک جمله را انتخاب کنیم. حالا همان یک جمله را به سی شکل بنویسیم. این تمرینیست که هم نوشتن را تقویت میکند. هم تفکر را خلاق میکند. هم ایدهای از آن زاییده میشود. من کلمه تعصب را انتخاب کردم و سی جمله از آن نوشتم. چند جمله را با شما به اشتراک میزارم.
۱_ نفرت تعصب دارم به هر چه تعصب
۲_ تعصب ریشه جهل است در دانای متعصب
۳_ دانای متعصب غرق در جهالت است
۴_ تعصب بر دانایی همان جهل نادان است
۵_ تعصب مانع آگاهی است
۶_ تعصب بینا را نابینا میکند
۷_ متعصب مدعی داناییست
۸_ تعصب تاریکی در نور است
۹_ تعصب دیده را تار میکند
۱۰_ تعصب راهیست در بیراهه
۱۱_ تعصب بزک شده جهل است
۱۲_ تعصب ابزاریست در ادیان
البته نثر نارایج به سبک نثر ادبی و شعر هم هست. گاه تضادها را به زیبایی کنار هم مینشاند.
“در حضر” نثری از “مهشید امیر شاهی”
( گاه به نظرم می رسد که زمان چون تیر شهابی میگذرد. گاه فکر می کنم که جهان چون صخره ای سنگین متوقف است. گاه اتفاقات را چون حلقه های زنجیری به هم پیوسته می بینم، گاه وقایع را چون دانه های تسبیحی از هم گسسته میدانم. گاه روزهای پیاپی قدم به بیرون نمی گذارم. گاه شبهای متوالی به خانه بر نمیگردم. گاه همه حال مجازی مینماید. گاه همه چیز حقیقی جلوه کند. گاه با دنیا ،قهرم. گاه در جنگ گاه تحمل خود را ندارم. گاه تاب دیگران . گاه در جمع احساس تنهایی ،دارم. گاه در خلوت تصوّر ازدحام)
مریم سلیمانی