• maryamsoleymani170@yahoo.com

کله کچل

  • خانه
  • >
  • نوشته‌ها
  • >
  • نوشته‌ها
  • >
  • داستان
  • >
  • داستان کوتاه
  • >
  • کله کچل
21 آگوست 2025
93
مریم سلیمانی
داستان کوتاه
0

 

همیشه شب‌ها بهتر درس می‌خاندم. انگار هرچه در شب می‌خاندم، عمیق‌تر توی مغزم می‌نشست. صبح خیلی زود هم که درس می‌خاندم، خوب بود، اما بعدش باید می‌رفتم مدرسه. شب‌ها بعد از درس، می‌پریدم توی رختخاب و آرامشی عجیب حس می‌کردم.

خانه‌ی پدری‌مان حیاط‌دار بود و من عادت داشتم شب‌ها چراغ‌های دو طرف حیاط را روشن کنم و از این سر حیاط تا آن سر حیاط، قدم زنان درس می‌خاندم. برای حفظ کردن مطالب هم گاهی کتاب را می‌بستم و در حال قدم زدن، از حفظ توضیح می‌دادم. علاقه‌ی زیادی به کنفرانس داشتم.

یک شب طبق روال مشغول درس خاندن بودم. همین که سرم را از کتاب برداشتم و به بالا نگاه کردم، چشمم به ساختمان روبه‌رو افتاد. یک کله کچل از پنجره‌ی کوچک راهروی همسایه بیرون زده بود و داشت به من زل می‌زد. پنجره آنقدر کوچک بود که فقط کله و دو چشمش دیده می‌شد.

ترسیدم و سریع عقب رفتم. بعد از مدتی یواشکی از اتاقم نگاه کردم، اما کسی آنجا نبود. داشتم فکر می‌کردم اگر همین اتفاق در وضعیت فعلی بیفتد، چقدر باید پیگیر و ترسیده باشم.

فردا که از مدرسه برمی‌گشتم، خانم همسایه را دیدم. با لهجه‌ی شیرین کردی احوالپرسی کرد. پرسیدم: «مهمان دارید؟»

با خنده گفت: «چطور مگه؟» وقتی تعریف کردم دیشب کله‌ی کچل را دیده‌ام، خندید و گفت: «برادرشوهرمه، مجرد و سربازه. برای مرخصی آمده پیش ما. وضع مالیش هم خوبه.»

با لبخند گفتم: «نه، کاری ندارم.» اما دیشب نور تیر چراغ برق روی سرش افتاده بود و فقط دو چشم و کله‌اش را دیده بودم. ترسیده بودم. هر دو خندیدیم.

 

مریم سلیمانی

#داستان_کوتاه #خاطره

برچسب ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    آخرین دیدگاه‌ها

    1. مریم سلیمانی در آیا می‌دانید کلمات جان دارند؟
    2. هستی در آیا می‌دانید کلمات جان دارند؟
    3. مریم سلیمانی در مجازی ولی واقعی
    4. مریم سلیمانی در زُرمان (Zurvān)
    5. اسی جون در مجازی ولی واقعی

    نوشته‌های تازه

    • خنگی‌هایی که دوست‌شان داشتم
    • ادیت اگر/ راهنمایی برای چگونگی کنار آمدن با زخم‌های روانی ناشی از جنگ و خشونت
    • «رقصِ واریاسیونِ عشق»
    • این‌ها چیزهای کمی نیستند
    • عزیزِ جانم، کجایی؟

    دسته‌ها

    • آموخته‌های من برای نوشتن
    • آموخته‌های من در روانشناسی
    • بلاگ
    • داستان
    • داستان کوتاه
    • نامه‌های خیالی
    • نقل قول‌های الهام بخش
    • نوشته ادبی
    • نوشته‌ها

نوشتن و مطالعه آگاهانه

در این سایت، مجموعه‌ای از آموزش‌های نوشتن، روانشناسی، داستان کوتاه، مقاله، خاطره و شعر را خواهید یافت. هر مطلب در اینجا برای رشد فکری و الهام‌بخشی به شما طراحی شده تا به دنیای نویسندگی و تفکر آگاهانه نزدیک‌تر شوید.

دسترسی سریع

  • درباره من
  • درباره من

خنگی‌هایی که دوست‌شان داشتم
  • 17 , نوامبر , 2025
ادیت اگر/ راهنمایی برای چگونگی کنار آمدن با زخم‌های روانی ناشی از جنگ و خشونت
  • 16 , نوامبر , 2025

  • درباره من
  • درباره من