در دل اسطورههای کهن یونان، نامی میدرخشد با شکوهی غمانگیز؛ کاساندرا، دختری که آینده را میدید اما صدایش هرگز شنیده نمیشد.
او دختر پریام، پادشاه تروا، و ملکه هبکا بود. از همان کودکی، زیبایی، هوش و درونبینیاش چشمگیر بود. تا آنجا که خدای خورشید و پیشگویی، آپولون، شیفتهاش شد.
آپولون برای دلبری از کاساندرا، هدیهای آسمانی به او بخشید: قدرت دیدن آینده.
اما وقتی کاساندرا دلش را به خدای خورشید نسپرد، آپولون که از نپذیرفتن عشقش آزرده شده بود، او را نفرین کرد:
> “تو آینده را خواهی دید، اما هیچکس حرفت را باور نخواهد کرد.”
و این نفرین، تقدیر تلخ کاساندرا شد.
️ هشدارهایی که نادیده گرفته شدند
او بارها فریاد زد، پیشگویی کرد، هشدار داد. اما مردم، حتی خانوادهاش، گمان کردند دیوانه است.
زمانی که پاریس، برادرش، به یونان رفت و هلن را با خود آورد، کاساندرا گفت:
“این زن، آتش جنگ را در دل تروا خواهد افروخت.”
کسی گوش نکرد.
و روزی که یونانیها اسب چوبی بزرگ خود را به عنوان هدیهای صلحآمیز پیشکش کردند، کاساندرا فریاد زد:
“در شکم این اسب مرگ نهفته است!”
اما باز هم حرفش را جدی نگرفتند.
همه چیز همانطور که دیده بود، رخ داد. تروا به آتش کشیده شد.
⚔️ اسارت، پیشگویی، مرگ
پس از سقوط تروا، کاساندرا به اسارت آغاممنون، شاه یونان، درآمد و با او به شهر میسنه رفت. در آنجا نیز مرگ را دید و هشدار داد:
> “ما هر دو کشته خواهیم شد؛ قربانی خیانت.”
و همان شد؛ همسر آغاممنون، کلوتایمنسترا، آن دو را با خنجر از پا درآورد.
✨ کاساندرا، زنی که جهان را باور نکرد
نام کاساندرا، در طول قرنها، به نمادی از حقیقت نادیدهگرفتهشده بدل شد. کسی که میبیند، میداند، هشدار میدهد، اما صدایش در هیاهوی شک و تمسخر گم میشود.
در روانشناسی امروز، حتی اصطلاحی به نام نشانگان کاساندرا (Cassandra Syndrome) وجود دارد:
برای توصیف کسانی که خطر یا حقیقتی را درک میکنند اما دیگران آنها را جدی نمیگیرند.
شاید امروز، در جهان خودمان هم کاساندراهایی باشند؛ کسانی که آینده را میبینند، اما بیصدا گم میشوند میان انکار جمعی.
نویسنده: مریم سلیمانی
منبع : اسطورههای یونانی