عقدهها؛ زخمهایی که پنهان ماندهاند
بیشتر ما عقدههایی داریم که حتی از وجودشان خبر نداریم.
عقده یعنی یک نیاز پاسخندادهشده، زخمی که اغلب در دوران کودکی شکل گرفته و در ناخودآگاه ما دفن شده.
این زخمها معمولاً ریشه در روابط ما با والدین دارند، مخصوصاً با مادر.
چرا مادر؟
چون در ناخودآگاه ما، مادر باید همیشه حضور داشته باشد، ما را ببیند، بفهمد، نوازش کند.
وقتی این نیاز برآورده نمیشود، کودک دچار نوعی زخم عاطفی میشود.
مثلاً نوزادی که گریه میکند و پاسخی نمیگیرد، ناخودآگاه حس طرد شدن را تجربه میکند.
حتی در رحم مادر نیز این تأثیرگذاری آغاز میشود.
تجربههای جنینی، صدای مادر، اضطراب یا آرامش او، همه در ناخودآگاه جنین ثبت میشود.
خودآگاه و ناخودآگاه
ما یک بخش آگاه داریم که با آن فکر و تصمیمگیری میکنیم (خودآگاه)، و بخشی بزرگتر که ناپیداست اما رفتارهای ما را شکل میدهد (ناخودآگاه).
این ناخودآگاه جاییست که همهی تجربههای فراموششده، دردها، نیازهای سرکوبشده و خاطرات کودکی در آن ذخیره میشوند.
عقدهها هم در همین ناحیه پنهاناند؛ بیصدا اما فعال.
هرچقدر این عقده و زخم ها عمیق تر باشه به سطح پابینتری از ناخودآگاه میروند.
دیدگاه فروید درباره عقده
زیگموند فروید، بنیانگذار روانکاوی، باور داشت بیشتر عقدهها ریشه در تجربیات کودکی دارند؛ در والدین و محیط رشد کودک.
یکی از مهمترین نظریههای او عقده ادیپ (Oedipus Complex) است.
فروید میگوید در سنین ۳ تا ۶ سالگی، کودک بهطور ناخودآگاه دلبستگی عاطفی و حتی حسادتآمیز به والد جنس مخالف خود پیدا میکند.
اگر این مرحله بهدرستی طی نشود، ریشهی بسیاری از مشکلات روانی آینده خواهد شد.
دیدگاه یونگ و ناخودآگاه جمعی
اما کارل گوستاو یونگ، شاگرد فروید، بعدها نظریهی گستردهتری ارائه داد.
او متوجه شد که چرا دو کودک در یک خانواده، با یک مادر و پدر، واکنشهایی کاملاً متفاوت دارند؟
یونگ معتقد بود علاوه بر ناخودآگاه شخصی، یک ناخودآگاه جمعی نیز در درون همه ما وجود دارد؛ لایهای ژرفتر که شامل خاطرات و تجربههای نسلهای پیش از ماست.
با کشف ناخودآگاه جمعی، یونگ را یکی از بزرگترین متفکران قرن بیستم میدانند.
یونگ از مفهومی به نام عقده مادر و عقده پدر نیز یاد میکند.
اینها صرفاً وابسته به رابطه با پدر و مادر واقعی نیستند، بلکه به تصویر نمادین و کهنالگویی (آرکیتایپ) پدر یا مادر در ناخودآگاه جمعی مربوط میشوند.
مثلاً فردی ممکن است همیشه در روابط خود دنبال “مراقبت بیقیدوشرط” بگردد. او دچار عقدهی مادر است، حتی اگر مادر واقعیاش رفتار مناسبی داشته باشد. چون این نیاز از لایههای ژرفتری در روان او برمیخیزد؛ از ناخودآگاه جمعی، از هزاران سال تجربهی بشر.
تأثیر ژن و محیط
یونگ همچنین به تأثیر ژنها و میراث اجدادی اشاره میکند.
وقتی لقاح صورت میگیرد، ژنهای ما فقط ظاهر فیزیکیمان را شکل نمیدهند، بلکه بار روانی نسلهای پیش را هم منتقل میکنند.
امروزه علم اپیژنتیک نیز این موضوع را تایید کرده است: تجربههای عاطفی میتوانند به ژنها منتقل شوند و نسلها بعد خود را نشان دهند.
پس هم ژن، هم محیط، هم خانواده و هم ناخودآگاه، در شکلگیری عقدهها مؤثرند.
عقدههایی که دیده نمیشوند، اما زندگیمان را میسازند
عقده فقط مربوط به والدین نیست.
یکی عقدهی پول دارد، یکی عقدهی دیدهشدن، یکی مدام خرید میکند، یکی همیشه میخواهد مرکز توجه باشد، دیگری بیدلیل احساس شرمندگی میکند…
و اغلب، ریشه این رفتارها در کودک آسیبدیدهی درون ماست.
عقدههایی که ما نمیبینیم، اما اطرافیانمان میبینند.
و اگر با آنها روبهرو نشویم، در روابط، شغل، انتخابها و حتی خوابهایمان، حضورشان را تحمیل میکنند.
خوابها، زبان ناخودآگاه
خوابها نیز بخشی از ناخودآگاه ما هستند.
اما زبان خواب، زبان نمادهاست.
گاهی خوابهایی میبینیم که ظاهرا هیچ معنایی ندارند. اما اگر معنا و ریشهی نمادها را بشناسیم، درمییابیم که این خوابها پیامهایی از ناخودآگاه شخصی یا حتی جمعی ما هستند.
جمعبندی:
عقده یعنی زخمی که دیده نمیشود، اما هنوز فعال است.
ممکن است از کودکی، یا حتی از نسلهای قبل، به ما رسیده باشد.
رفتار، احساس، خواب و انتخابهای ما همه تحتتأثیر همین زخمها هستند.
شناخت آنها، قدمیست برای رهایی و خودآگاهی.
مریم سلیمانی
شادروان دکتر #ناهید_معتمدی