ساندیا: لحظهای میان دو جهان
ساندیا واژهایست از زبان سانسکریت؛ بهمعنای «مرزِ بین دو حالت».
همان لحظهای که نه کاملاً روز است، نه تماماً شب.
نه بیداریِ کامل، نه خوابِ عمیق.
لحظهای که در آن، همهچیز در حال گذار است؛
و درست در همین گذار، چیزی از درون به زبان میآید.
سپیدهدم و غروب: وقتی زمین نفس میکشد
در طبیعت، ساندیا همان سپیدهدم و غروب است. لحظههایی که خورشید در حال آمدن یا رفتن است؛
نه آسمان تاریک است و نه روشن.
این لحظهها در بسیاری از فرهنگها، زمانهایی مقدس شمرده میشوند؛ لحظاتی مناسب برای دعا، مراقبه و بازگشت به درون.
در آیینهای باستانی، این زمانها را «دروازههای سکوت» مینامیدند؛
درهایی بهسوی لایههایی عمیقتر از وجود.
ساندیا در بدن: طلوع و غروبِ درون ما
ساندیا فقط در طبیعت نیست.
درونِ ما هم، هر روز و هر شب ساندیا اتفاق میافتد.
وقتی از خواب بیدار میشویم اما هنوز کاملاً بیدار نیستیم…
وقتی چشمها را بستهایم اما هنوز در خواب فرو نرفتهایم…
در آن مرز نازک و شفاف، چیزی لطیف حضور دارد.
الهامها، رؤیاها، صداهای پنهان، همه در این لحظه پدیدار میشوند.
روانشناسان از آن به عنوان حالت «هیپنایاگوژیک» یاد میکنند، حالتی بین خواب و بیداری که ذهن آمادهی دریافت پیامهایی از ناخودآگاه است.
خیلی از شاعران و هنرمندان، بهترین ایدههاشان را از همین لحظات گرفتهاند.
ساندیا و مراقبه: جایی برای حضور
اگر بخواهی در روز فقط چند دقیقه با خودت خلوت کنی،
بهترین زمان، ساندیاست.
در سپیدهدم، قبل از آنکه جهان شروع به حرکت کند،
و در غروب، وقتی همهچیز آرام میگیرد،
میتوانی بنشینی و تنها گوش بدهی.
نه لازم است چیزی بدانی، نه کاری بکنی.
فقط کافیست در این «میانبودن»،
حاضر باشی.
چگونه از ساندیا بهره ببریم؟
دفترچهی بیداری: وقتی از خواب بیدار میشوی، چند جمله بنویس. هر چیزی که به ذهن میآید. حتی اگر بیربط به نظر برسد.
مراقبهی دو دقیقهای: در سپیدهدم یا غروب، فقط دو دقیقه ساکت بنشین و تنفس خود را ببین.
راه رفتن در نور ضعیف: بیرون برو و در نور بین روز و شب قدم بزن. این سکوت، شفاست.
با صدای درونت حرف بزن: این لحظات، بهترین زمان شنیدن و گفتوگو با خودِ واقعیات است.
نتیجه
ساندیا، پلیست میان جهانها؛ میان درون و بیرون، آگاه و ناآگاه، زمین و آسمان.
اگر با احترام و آرامش به این حظهها نزدیک شویم، شاید چیزهایی را بشنویم که در喧وشی روزمره از ما پنهان ماندهاند.
شاید صدای درونمان، همینجا منتظرمان باشد.
هر غروبی میتواند آغاز یک طلوع باشد…
هر مرزی، آغازی برای عبور.
نوشته: مریم سلیمانی
#آگاهی#مراقبه