خیلی از وسایلی که امروزه وارد خانهها شده است ضروری نیست. میبینیم بعد از گذشت چند ماه که از ذوق خرید آنها میگذرد بدون استفاده در گوشهای از خانه خاک میخورد. مثل تردمیل. بعضیها با انگیزه ورزش و کاهش وزن میخرند و بعداز مدتی در اتاق خوابها تبدیل به جالباسی میشود. ساندویچسازهایی که از سر ذوق برای تدارکات یک مهمانی خریده میشود و حالا مدتها است که از آن استفاده نمیشود. یاهمزنها. بعداز مدتی که ذوقشان خوابید دیگر استفاده نمیکنتد. لباسهایی که در کمد یا رگال یا جالباسی تلمبار میشود. اما حیفشان میآید آن را ببخشند. برای هر مهمانی مجدد لباس میخرند. لباسهای پوشیده شده به مرور خاک میخورد و زیباییاش را از دست میدهد و پارچه آن فرسوده میشود.
یا ماشین ظرفشویی. بعضیها بعد از خرید میگویند این ۴تیکه ظرف را خودم میشورم. پس برای چه خریدهاید. دوستی داشتم. دو نفر بودند. تمام ظرفهایی که در طول روز کثیف میشد، در ماشین ظرفشویی میگذاشت. آخر شب ماشین ظرفشویی را روشن میکرد. فردا صبح دوباره از آنها استفاده میکرد. برایم جالب بود. خریدکیف، کفش، ظروف اضافه در کابینتها. اینها چیزهایی بود که در اطرافم دیدم. خیلی چیزها هست که شما هم در اطرافتان دیده یا در خانه خود دارید. خیلی چیزها که شما دارید و دیگر استفاده نمیکنید، دیگری به آن نیاز دارد. خیلیها با دیدن کلمه حراج وسوسه میشوند. چیزهایی میخرند که نیاز ندارند. یا ضروری نیست. جمعه سیاه یکی از تبلیغات مصرف گراییست. در کشورهای دیگر اعتراضی علیه جمعه سیاه شده است. بخصوص که حراج آنها واقعیست. به همین خاطر بیشتر وسوسه کننده است. بیشتر مردم به دنبال خریدن لوازم غیر ضروری هستند. خیلی از لوازم در انباریها خاک میخورد.
مهمتر اینکه بعضیها یا دلش را ندارند چیزی به کسی ببخشند یا وقتی میبخشیند پیگیر آن میشوند. وقتی چیزی را میبخشید شما دیگر مالک آن نیستید. مالک جدید هر کار دلش میخواهد بکند. بخشیدن دل بزرگ میخواهد.
با بخشیدن لوازم و لباسهایی که از آتها استفاده نمیکنید. هم راه انرژی را در زتدگیتان باز میکنید؛ هم عمل انساندوستانه انجام دادهاید.
نگویید حیف است. اگر لازم ندارید ببخشید. حیف جان آدم است.
خودم همیشه میگویم حیف پدرم بود که مرد.
مریم سلیمانی