وقتی پیر شوم، حتماً خودم را دوست خواهم داشت.
لابلای موی سپیدم پر از خاطراات و تجربه است. روزهای سختی که آنقدر گریه کردم مویرگهای چشمم بیرون زدند.
روزهای شادی که از ذوق آنقدر خندیدم لبهایم شادی را فریاد زدند.
به پیری خود افتخار خواهم کرد.
پیری یعنی من در روزهای سخت روزگار دوام آوردم .
به چروکهای دست و صورت خود نگاه خواهم کرد. خود را نوازش خواهم کرد و از خودم تشکر خواهم کرد.
اصلاً باید زندگی از پیری شروع میشد و به جوانی ختم میشد.
تا دیگر هیچکس از پیری هراسی نداشت.
تا دیگر کسی حسرت جوانی نمیخورد.
و چقدر عاشقی در پیری میچسبد.
عشقی خالص سرشار از خواستنِ صادقانه و ناب. عشقی که هوس در آن دخیل نخواهد بود.
دیگر غروری درآن جولان نمیدهد.
از دست رفتنیها رفتهاند.
شاید در پیری من با خودم تنها خواهم ماند.
خودِ واقعیام را به ضیافتی زیبا دعوت خواهم کرد.
قبل از آنکه بمیرم.
✍️مریم سلیمانی