در عصر رنسانس، انسان به آینده امیدوار بود. گمان میرفت پیشرفت علم، انسان را بر بسیاری از مشکلات پیروز خواهد کرد. دورانی آغاز شده بود که سه اختراع مهم مسیر تاریخ را تغییر داد: قطبنما، سلاح گرم و ماشینحساب.
قطبنما، یکی از مهمترین ابزارهای کشفشده در این دوران، مسیر کشتیرانی و سفرهای بلند را متحول کرد. دریانوردان اروپایی با استفاده از آن، قدم به سفرهای دور و ناشناخته گذاشتند. قارههای جدید کشف شدند، مرزهای جغرافیایی گسترش یافت و افق دید انسان به وسعت دریاها کشیده شد.
سلاح گرم، نظام جنگها و ساختار قدرت را دگرگون کرد. ماشینحساب، انسان را به دقت و سنجش علمی دعوت میکرد و اندیشهاش را گسترش داد.
انسان دیگر فقط حول محور خدا نبود؛ بلکه محور جهان، خود انسان شد.
انسانگرایی متولد شد. شعار «خودت را بشناس ای موجود الهی در لباس بشر» از فیلسوف زمان رنسانس گفته شدهاست و نماد نگاه نو به انسان شد. رنسانس یعنی انسانگراییِ اندیشههای باستانی.
طبقهی متوسط شکل گرفت و دانش پزشکی پیشرفت کرد. برای شناخت بدن انسان، تشریح مردگان انجام شد. بدن دیگر شرمآور نبود، بلکه سوژهی علم و هنر شد، آن هم عریان و برهنه.
کلیساهای بزرگ ساخته شدند. کلیسای سنپیتر نماد دوران رنسانس است.
نگرش به هستی تغییر کرد.
گالیله گفت: «بپرس، بسنج، آنچه را که سنجیدنیست، و هرآنچه سنجیدنی نیست، سنجیده کن.»
او دماسنج را ساخت و مسیر علم را دقیقتر کرد. گالیله نابغهای بود و به بسیاری از پدیدههای علمی دست یافت.
در دوران رنسانس بود که علم و هنر به هم پیوند خوردند و دانش بهتدریج از سلطهی خیال بیرون آمد.
در رنسانس، مبنای هر چیز مشاهده بود، نه خیال.
انقلاب رنسانس، هم روشنایی داشت، هم سایه. از یکسو باعث رشد کشاورزی و صنعت شد.
هیچ دورانی صددرصد نه خوب است و نه بد.
اختراعاتی مانند دستگاه ریسندگی، روشهای نوین داروسازی، و چاپ کتاب پدید آمدند.
از سوی دیگر، نابرابریهای اجتماعی و آلودگیهای صنعتی نیز آغاز شد. بیماریهای تازهای پدید آمد و تضاد میان خیر و شر، بیشتر احساس شد.
اما امید همچنان پابرجا بود.
انسان میخواست بالا و بالاتر برود، به کمال مادی و معنوی برسد، به آرامش، آسایش و تسلط بر زندگی.
گالیله و دانشمندان دیگر تلاش کردند تا جهان را با چشم علم ببینند، نه با خیال.
رنسانس دورانی که در آن، انسان تصمیم گرفت خود را دوباره کشف کند؛ و این آغاز راهی بود که هنوز هم ادامه دارد.
علم و دانش، یعنی قدرت.
خیر و شر، در هم تنیده شدند.
نقل به مضمون از گالیله و فلاسفهی رنسانس:
(قدرت و مرجعیت، حق ندارند در کار علم مداخله کنند. یعنی: فضولی ممنوع!)
مریم سلیمانی
#فلسفه