رهایی از سایهها: سفری به درون خود
هیچ چیزی به اندازه ذهنِ بازی که یک کودک هنگام تولد دارد، حقیقی نیست. ذهنی آزاد، رها از قضاوتها و انتظارات جامعه. وقتی نوزادی به دنیا میآید، هنوز سایهای ندارد. اما در طول مسیر رشد، به تدریج یاد میگیریم برای رفتارهایی تحسین شویم و برای رفتارهای دیگر سرزنش. در این میان، بذرهای شرم در وجودمان کاشته میشوند و ما یاد میگیریم احساسها، خواستهها و واکنشهایی را که “خوب” نیستند، پنهان کنیم. اینها به ناخودآگاه ما رانده میشوند و به “سایه” ما تبدیل میشوند؛ سایههایی که اغلب نادیده گرفته میشوند، اما در سکوت رشد میکنند.
شناخت سایه، گامی به سوی خودآگاهی
رواندرمانی و خودآگاهی، ابزاری قدرتمند برای شناخت این سایهها هستند. تراپی به ما کمک میکند تا نور به تاریکیهای درونمان بتابانیم و با بخشهای پنهان خودمان روبرو شویم. به جای سرزنش خود در هنگام ناراحتی یا عصبانیت، بیایید از خود بپرسیم: “چه چیزی درون من تحریک شد؟ چرا اینقدر عصبی شدم؟” باید به احساسات خجالتزدهمان نگاه کنیم، برایشان اسم بگذاریم، رنگ و بو بدهیم و بشناسیمشان.
ما در بدو تولد بسیاری از جنبههای خود را دوست داریم، اما کمکم یاد میگیریم که بسیاری از این ویژگیها در دنیای بیرون پذیرفته نیستند. ذهن ما این ویژگیها را بایگانی میکند، چرا که برایشان بازخورد منفی دریافت کردهایم. گاهی حتی از این بخشها احساس شرم میکنیم و وانمود میکنیم که “اینها من نیستم”، در حالی که بخشی جداییناپذیر از وجود ما هستند.
جالب اینجاست که شرم همیشه منفی نیست. برای مثال، دختری که از خواهر کوچکش زیباتر است، ممکن است به دلیل ترس از اینکه خواهر بزرگترش خواستگار پیدا نکند، احساس شرم از زیبایی خود کند. این احساسات ناخودآگاه، زیرپوستی تزریق میشوند و سالها با ما میمانند.
وقت آن است که با سایهها روبرو شویم
بیایید هر آنچه ما را خجالتزده میکند، از دل و ذهن بیرون بکشیم، به آنها نگاه کنیم و از خود بپرسیم: “چرا؟”
سایه در روانشناسی چیست؟
در روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، “سایه” به بخشهایی از شخصیت ما اشاره دارد که به طور آگاهانه آنها را نمیپذیریم یا سرکوب میکنیم. این ویژگیها میتوانند منفی یا حتی مثبت باشند، اما چون با تصویر ایدهآل ما از خودمان سازگار نیستند، به ناخودآگاه رانده میشوند. به عنوان مثال، فردی که خود را مهربان میداند، ممکن است خشم، حسادت یا بیصبریاش را نادیده بگیرد یا انکار کند. این احساسات به سایهاش منتقل میشوند.
چرا شناخت سایه مهم است؟
نادیده گرفتن سایه، میتواند باعث واکنشهای تند و نامتناسب، قضاوت دیگران و احساس نارضایتی درونی شود. اما وقتی با بخشهای تاریک وجودمان روبرو میشویم و آنها را میپذیریم، به رشد روانی و خودآگاهی میرسیم.
همانطور که یونگ میگوید: «تا زمانی که ناخودآگاه را آگاه نکنی، زندگیات را هدایت میکند و آن را سرنوشت مینامی.»
چگونه میتوان با سایه کار کرد؟
خودبازنگری: به واکنشها، احساسات شدید و رفتارهایی که از آنها تعجب میکنید توجه کنید.
پذیرش بدون قضاوت: دیدن سایه به معنای بد بودن نیست. همه انسانها سایه دارند.
نوشتن یا گفتوگو با درمانگر: گفتوگو یا نوشتن درباره احساسات پنهان، به شما کمک میکند آنها را بهتر بشناسید و بپذیرید.
نتیجهگیری:
سایه، بخشی جداییناپذیر از انسانبودن است. وقتی با آن دوست میشویم، نه تنها آرامتر و آگاهتر میشویم، بلکه میتوانیم با مهربانی بیشتری به دیگران نگاه کنیم. با پذیرش سایههای خود، به سوی یک زندگی کاملتر و معنادارتر قدم برمیداریم.
مریم سلیمانی
منبع: دکتر نهضت فرنودی dr.farnoody@