بوی جوی مولیان آید همی،
یاد یار مهربان آید همی…
چند واژه بیشتر نیست، اما گویی نسیمی از روزگاران کهن برمیخیزد و ما را به دنیای رودکی، به دروازههای بخارا و به جویبار زلالی میبرد که روزگاری در کنار کاخهای سامانی جاری بود. جوی مولیان، نه فقط نام یک نهر، بلکه صدای خاطرهای است که در گوش تاریخ نجوا میکند.
رودکی؛ پدر شعر فارسی
ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی (۲۴۴–۳۲۹ هجری قمری)، نخستین شاعر بزرگ زبان فارسی و از پایهگذاران شعر پارسی به شمار میرود. او که در روستای رودک، در نزدیکی سمرقند، به دنیا آمد، چنان در شعر و موسیقی مهارت داشت که دربار نصر بن احمد سامانی را تحت تاثیر قرار داد
یکی از معروفترین سرودههای او، قصیده جوی مولیان، نهتنها یک شعر، بلکه اثری بود که مسیر تاریخ را تغییر داد.
جوی مولیان،
جوی مولیان، جویباری در شهر بخارا، پایتخت سامانیان، بود. این جویبار، بهواسطه شعر رودکی، به نمادی از نوستالژی، دلبستگی به وطن و یادآوری روزگار خوش گذشته تبدیل شد.
قصیدهای که پادشاه را بازگرداند
رودکی، که نزد امیر نصر سامانی جایگاه ویژهای داشت، این شعر را در زمانی سرود که امیر مدتی در هرات اقامت کرده و بخارا را از یاد برده بود. او با این ابیات، دلتنگی امیر را زنده کرد:
بوی جوی مولیان آید همی،
یاد یار مهربان آید همی.
ریگ آموی و درشتیهای او،
زیر پایم پرنیان آید همی.
آب جیحون از نشاط روی دوست،
خنگ ما را تا میان آید همی.
ای بخارا، شاد باش و دیر زی،
میر سوی تو شادمان آید همی.
میر ماه است و بخارا آسمان،
ماه سوی آسمان آید همی.
گفته میشود که امیر، بیدرنگ بر اسب نشست و راه بخارا را در پیش گرفت. این واقعه یکی از نمونههای نادر قدرت بیبدیل شعر در تغییر مسیر تاریخ است.
امروز، اگرچه از آن جویبار نشانی نمانده، اما نام آن همچنان در حافظه ادبیات فارسی زنده است. جوی مولیان دیگر فقط یک نهر نیست، بلکه استعارهای جاودانه از اشتیاق بازگشت، دلتنگیهای بیپایان و آرزوی دیدار دوباره است.
رودکی، با شعر خود، جوی مولیان را از یک جویبار ساده به یک رودخانه جاودان در ذهن و روح ما تبدیل کرد. هر بار که بوی خاک بارانخورده را حس میکنیم، هر زمان که صدای جویباری را میشنویم، شاید در دل ما هم بوی جوی مولیان آید همی…
مریم سلیمانی