خواستم بنویسم. نگاهی به پنجره انداختم. دم غروب است. آفتاب نیم رخ نورش را بر ساختمان روبهرو پهن کرده است. پرندهها مانند دانه تسبیح بیحرکت برلبه بلندترین ساختمان نشستهاند.
آنها خورشید را مینگرند. من به آنها مینگرم.
برایم جالب است.بیحرکت نشستهاند.انسان امروزی سختترین کار برایش، یکجا بیحرکت نشستن است.
شاید زندگی همین است. گاهی بیهیچ کاری و هیچ کلامی فقط نظارهگر باشیم.
مریم سلیمانی